سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعرهای زیبا
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 22545
کل یادداشتها ها : 27

نوشته شده در تاریخ 88/11/5 ساعت 2:48 ع توسط علی


به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است.

حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام

گلنگ.در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است. که رسولان همه از تابش آن خیره شدند

پی گوهر باشید. لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.

و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ.

به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت. ببیند باغی

صورتش در ورزش بیشه شور ابدی خواهد ماند. هر که با مرغ هوا دوست شود

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود. آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند

می گشاید کره پنجره ها را با آه .



  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ